مراقبه پذیرش

مراقبه پذیرش
مراقبه پذیرش

تصویری: مراقبه پذیرش

تصویری: مراقبه پذیرش
تصویری: آدابِ مـراقـبـه : [ پذیرشِ عواطف ] (ذهن آگاهی_آشتی درونی _خودشناسی_ ناخودآگاه_مدیتیشن) (عریان) 2024, نوامبر
Anonim

اتفاقاً همه چیز در جهان ما خریداری و فروخته می شود. شما می توانید کاملاً همه چیز را خریداری کنید - اعتبار ، احترام ، محبوبیت ، خدا و حتی عشق. این تا حدی به دلیل حریص بودن ذهن انسان است. وقتی فردی به تمرین مدیتیشن می رسد ، انتظار دارد نتیجه ای مشابه آنچه مثلاً به دندانپزشك آمده است ، بیاورد. دندان درد او را عذاب می دهد ، آنقدر غیرقابل تحمل شده است که سایرین را تحت الشعاع خود قرار داده است. او نمی تواند به زیبایی این دنیا بیندیشد ، به چیزی جز این درد جهنمی اهمیت نمی دهد. درد در رأس همه چیز قرار گرفته است و بقیه جهان با همه مشکلات و بحران های آن وجود ندارد.

و بنابراین او وارد مطب دکتر می شود ، اگر فقط درد برطرف شود پول می پردازد. و وقتی دکتر کار خود را انجام می دهد ، همه چیز تغییر می کند. یک نفر بیرون می رود و از گلهای روی چمن خوشحال می شود ، در آفتاب و حتی باران خوشحال می شود. یک معجزه اتفاق افتاد - آن درد برای همه بود ، اما از بین رفت و جهان شروع به بازی با رنگهای آن کرد.

مراقبه و مشاهده
مراقبه و مشاهده

دقیقاً با همین رویکرد ، فرد به مراقبه می آید. او قبل از هر چیز با وقت خود ، با تلاش خود می پردازد و به طور طبیعی در انتظار نتیجه است. به خصوص اگر او فردی موفق باشد - یک تاجر بزرگ ، سیاستمدار ، شخص مشهور. او ارزش خودش را می داند و ارزش وقت خود را می داند. زمان برای او گرانتر از پول است. و بنابراین ، او باید مطمئن باشد که منابعش بی فایده نیست. او از همه جا سود می برد - هر روبلی که خرج می کند دو قطعه به همراه دارد. یا چیزی که برای این پول دریافت شده بیش از پول سرمایه گذاری شده است. او اینگونه کار می کند ، چگونه استراحت می کند ، ازدواج می کند ، دوست می شود. همه چیز فقط از نظر مزایا است.

به همین دلیل تعداد معدودی از افراد مشهور ، مشهور و ثروتمند علاقه مند به مراقبه هستند. برای آنها رفتن به کلیسا ، کمک های مالی به کلیسا فداکاری بزرگی است. اما این هنوز برای اعتبار او مفید است. و این همان چیزی است که او شهرت پیدا می کند ، خدا هیچ کاری با آن ندارد. این کلیسا فقط یک سرمایه گذاری سودآور است. و اصلاً مهم نیست كه پدران مقدس در آنجا چه می گویند - مهمترین چیز این است كه او به عنوان حامی هنر ظاهر شده است. احترامی که شایسته آن است را بدست آوردم. او وقتی کسی چیزی را نمی بیند به درگاه خداوند دعا نمی کند ، او روز یکشنبه وقتی کلیسا پر از جمعیت است به کلیسا می آید - او می خواهد نشان دهد که با مد روز همگام است. او جایی است که در زمان ما بازدید از آن حداقل سالی یک بار معتبر تلقی می شود.

و چنین شخصی - یک تاجر ، یک سیاستمدار - از مراقبه چه چیزی می تواند بگیرد؟ کجاست این تضمین ها که وعده های مراقبه برای او اتفاق می افتد؟ ذهن حریص نمی تواند این را درک کند. در اینجا هیچ فایده ای ندارد.

همه ما در دنیای تجارت ، خرید و فروش ، روابط کالا و پول زندگی می کنیم. و ذهن همه در هر صورت به سود خود امیدوار است. برای یک شخص ، یک عمل افراطی می تواند فقط به دلیل عشق اتفاق بیفتد ، و حتی پس از آن نه همیشه و نه برای همه. به جز در موارد نادر ، یک مزیت نیز وجود دارد. علاوه بر این ، مدیتیشن چیزی است که درباره آن نمی دانیم چیست. همه آنچه در مورد او نوشته شده به نوعی مبهم و مبهم است. یک شکاف بزرگ در خود این توصیف وجود دارد. در ابتدا ، هشدار داده می شود که چیزهای زیادی از شما خواسته خواهد شد ، و آنچه مشخص نیست. و سپس یک هشدار وجود داشت - آنها می گویند ، نتیجه همه اینها ناشناخته است.

اگرچه افرادی هستند که آن را با موفقیت می فروشند و بسیار ارزان قیمت هستند. به خصوص برای کسانی که می خواهند از واقعیت فرار کنند و در پشت یک توهم دیگر پنهان شوند. این افراد ، این فروشندگان مانند یک دانش آموز بد هستند که به اولین درس ریاضی آمده است ، و در آنجا چیزی را که دو به علاوه دو است می گذرانند. او پاسخ را تشخیص داد و با خوشحالی گفت: "حالا من همه چیز را می فهمم ، من فهمیدم ریاضیات چیست ، همه چیز ساده است - دو به علاوه دو برابر چهار ، من می روم به همه می گویم ، بگذارید ببینند چقدر باهوش هستم." آنها می روند ، مردم را جمع می کنند - "بیا ، امروز من به تو خواهم گفت که دو به علاوه دو خواهد شد!" کسانی که اصلاً ریاضیات بلد نیستند می آیند و به طور طبیعی شروع به احترام گذاشتن به او می کنند ، آنها او را حکیمی روشن فکر می نامند.

این همان چیزی است که مراقبه مدرن به نظر می رسد. کسانی که آن را به افراد می دهند حتی دانشجویان ریاضی بدی نیستند - آنها دانش آموزان این دانشجویان هستند. و اینکه در حساب دو و دو چیست - یک قطره در اقیانوس. و دانش آنها نیز فقط یک قطره دانش است و بقیه فقط یک حقه است.

و سپس فرد به مراقبه یا تکنیک مقدم بر مراقبه می آید. او حتی با یک شانس خوش شانس می تواند به استاد برسد. فقط او آن را درک نخواهد کرد. او مقداری از منابع خود را صرف کرد ، وقت ، پول ، خواسته های دیگر را اهدا کرد. او می تواند به یک فیلم یا کنسرت برود ، به والدین خود برود ، در کافه ای با دوستانش ملاقات کند. اما به جای همه اینها ، او به تمرین آمد. و طبیعتاً او پر از انتظار است. او منتظر یک معجزه ، بینش ، بصیرت است. او امیدوار است که ناگهان آینده یا گذشته به روی او گشوده شود و زندگی های گذشته خود را ببیند. یا اگر ذهن پیچیده ای داشته باشد ، انتظار دارد که گفتگوی درونی اش سرانجام متوقف شود ، ناپدید شود ، روشنگری که مدت ها در انتظار آن بود ، درک ذاتی امور ظریف ، جوهر اشیا of فرا خواهد رسید.

پس از همه ، در پایان ، او کمک کرد و نمی تواند دست خالی برود. او ، به عنوان یک تاجر ، باید آنچه را که از مدیتیشن دریافت کرده برای خودش توضیح دهد. پس از همه ، او یک چیز خرید ، معامله خوبی انجام داد. او اکنون باید آن را جایی در مکانی برجسته قرار دهد ، باید به دوستان خود بگوید ، مدال دیگری را به سینه خود بچسبانید.

و در پایان ، موارد زیر اتفاق می افتد - یا او برای همیشه از مدیتیشن ناامید می شود یا برای خود توهم می کند. هر دوی آنها چیزی دریافت نکردند. اما اولی صادقانه اعتراف می کنند که این همه چیز بیهوده ای است - آنها برمی گردند و می روند تا خوشبختی خود را در چیز دیگری جستجو کنند ، و دومی سعی می کند خجالت را برطرف کند ، سعی می کند زمان صرف شده را توجیه کند ، تصور کند که مراقبه موفقیت آمیز بود. آنها آنچه را که می خواستند به دست آوردند - آنها انرژی را احساس کردند یا درخشش را دیدند ، یا ذهنشان متوقف شد و دانش به دست آمد. اولی اطمینان حاصل می کنند که فریب خورده اند و اکنون از زندگی چیز دیگری می طلبند که رضایت آنها را به همراه داشته باشد ، و دیگری اطمینان دارند که منابع خود را با سود صرف کرده اند و اکنون خواستار ادامه آن هستند.

اما نه یکی درست است و نه دیگری. و اشتباه فاحش آنها فقط با قدرت و عمق روند قابل مقایسه است ، در اصل آن متناقض است و منجر به قله مراقبه می شود!

آنها از قبل اینجا هستند!

شما اینجا هستید

شما قبلا اینجا هستید !!!

شما. قبلا، پیش از این. اینجا !!!!!!

اما تناقض این است که شما منتظر هستید شخصی در آن طرف تاب بخورد! هر دو با یک چیز مرتبط هستند - شما فکر می کنید مراقبه در یک قطب است ، و شما در قطب دیگر. و سپس هرگز ملاقات نخواهید کرد! اما شما آن قطبیت هستید - مجبور نیستید به جایی بروید. شما دو قطب یک پدیده هستید. شما فقط باید آن را درک کنید!

بنابراین ، بروید ، جستجو کنید ، ناامید شوید ، آواز بخوانید ، برقصید ، جنگ کنید ، پس انداز کنید ، با کودکان بازی کنید ، سفر کنید ، بخندید ، گریه کنید ، دوباره پیدا کنید و از دست بدهید ، و دوباره پیدا کنید - مراقبه همیشه با شما است. شما مراقبه هستید!

توصیه شده: