آیا تاکنون نظاره گر جریان رودخانه یا امواج دریا بوده اید ، یا اینکه چگونه باد درختان یا علف های مزرعه را می لرزاند؟ آیا صدای باران را تماشا کرده اید؟ سپس چگونه قطرات باران بر روی برگ درختان و گودال ها طبل می زند؟ آیا تا به حال دیده اید که چگونه باد به شاخ و برگ خشک می وزد یا صدای آن را در شاخه های کاج های عظیم شنیده اید؟ تا به حال شنیده اید که در کوه کوه سنگ خورده باشد؟ آیا در هنگام زلزله ، لرزش های شدید آن ، لرزش زمین را در زیر پای خود احساس کردید؟ اگر قبلاً این کار را انجام نداده اید ، آن را انجام دهید. طبیعت را مشاهده کنید. بعد از اینکه سوسک روی زمین خزید. یا پرنده ای در حال پرواز - سعی کنید صدای بالهایش را بشنوید. به زمزمه جویبار با دقت گوش دهید. یا سنگهای گرم شده توسط خورشید را لمس کنید - گرمای آنها را احساس کنید.
و اگر در مشاهدات خود دقیق باشید ، موارد شگفت انگیزی را کشف خواهید کرد که قبلاً متوجه آنها نشده اید. یا آنها از کودکی در مورد آن می دانستند ، اما آن را فراموش کردند. خواهید دید که جهان پیرامون شما زنده است. طبیعت اطراف شما زنده است. و همه چیز در حرکت مداوم است. این حرکت او را زنده می کند. حتی آنچه در نگاه اول ساکن به نظر می رسد در واقع در حرکت مداوم است. درختان و چمن ها می رویند و می میرند. به جای آنها ، چمن دیگری رشد می کند ، درختان جدید. رودخانه ها و جریان ها کانال هایشان را تغییر می دهند. حتی کوهها رشد می کنند یا می میرند. زمین دائماً توپوگرافی خود را تغییر می دهد.
و می توانید طبیعت را برای مدت بی نهایت طولانی تماشا کنید. و این همه ، زیرا طبیعت هماهنگ است. چشم ها هرگز از تماشای دریا یا ابرها ، درختان یا گل ها خسته نمی شوند. هیچ کس از صدای باد یا سر و صدای باران ، از لبان امواج آزار نمی یابد. برعکس ، حتی آرام می شود ، با هماهنگی پر می شود. حتی صدای رعد و برق یا رعد و برق برای گوش خوشایند است.
و بوی جنگل ، گیاهان ، گلهای وحشی؟ آنها برای هر شخصی طبیعی و دلپذیر هستند.
این هماهنگی ، این طبیعی بودن اولیه ذاتی است. برخلاف کاری که شخص انجام می دهد.
هر آنچه توسط انسان خلق شده است ، در مقایسه با طبیعت ، فقط اطلاعات ذهنی را با خود حمل می کند. و به هر ترتیب یا این راه ، اما آفریده های انسان ، آفرینش های ذهن او ، ناهماهنگی را در طبیعت وارد می کنند. اگر خلقت های طبیعت به طور هماهنگ در محیط قرار بگیرند ، پس خلاقیت های ذهن انسان در برابر پس زمینه طبیعت ناهماهنگ به نظر می رسند. این تا حدی به این دلیل است که ذهن انسان ، کار ذهن ، ذاتاً ذهنی است - ذهن آرامش و زیبایی را فقط در چارچوب درک خود درک می کند. و هرچه ذهن بیشتر طبیعت ، جهان را به عنوان چیزی که می تواند استفاده کند درک کند ، ناهماهنگی بیشتری نیز به دنیا می آورد. بین طبیعت و انسان تعارض وجود دارد.
اما انسان سلطان طبیعت نیست و استاد آن نیست. انسان فقط با فعالیت خود شرطی می کند ، اما نمی تواند قوانین طبیعت زنده را نقض کند. اگرچه او خود را بالاتر از طبیعت قرار داد ، اما خود را از آن جدا کرد ، اما هنوز بخشی از آن است. او بخشی از دنیای زنده طبیعت است. در او چیزی وجود دارد که خود او نیز تحت آن نیست - این زندگی اوست.
شخص نمی داند چگونه متولد شده ، چگونه زندگی می کند و چگونه می میرد. او فرایندهای فیزیولوژیکی را که در او اتفاق می افتد مطالعه کرد ، اما این فقط مشاهدات است. او اکنون می داند که چگونه کار می کند ، اما نمی داند چرا کار می کند. یک شخص نمی داند زندگی و طبیعت زنده او بر اساس چه چیزی ساخته شده است. چه قوانینی
بنابراین ، یوگا به عنوان یک علم در مورد طبیعت انسان توجه زیادی به تنفس دارد.
نفس کشیدن پایه و اساس زندگی ، منبع آن است. وقتی شخصی متولد می شود ، اولین نفس را می کشد و با آمدن مرگ ، آخرین نفس خود را می کشد. این همان چیزی است که انسان را زنده می کند ، او را جزئی از طبیعت می کند. تنفس به شخص بستگی ندارد - زندگی موازی خود را دارد. شخص متوجه آن نمی شود - بسیار طبیعی است.
نفس کشیدن همان حرکت زندگی رودخانه یا باد است. با فضای اطراف ، با محیط همان ریتم است. اما کیفیت تنفس با تنفس همراه است. فرد نمی تواند نفس بکشد ، اما اینکه چگونه نفس می کشد ، چگونه تنفس او با دنیا سازگار است ، به او بستگی دارد.
ببینید طبیعت چگونه کار می کند. مراحل او را تماشا کنید.جهان همیشه نفس می کشد - و استنشاق و بازدم آن آبریزش و جاری شدن دریاها ، تغییر روز و شب ، تابستان و زمستان ، تولد و مرگ است. و نفس ما نیز مانند چرخه های طبیعت چرخه های خاص خود را دارد. با استنشاق ما متولد می شویم و با بازدم می میریم. با نفس کشیدن ، زندگی را در خود نفس می کشیم و با بازدم ، زندگی را از خود دم می کنیم. و این روند بی پایان است. اینگونه زندگی درختان و سنگهاست. اینگونه دریاها و اقیانوس ها نفس می کشند. ماه چگونه است که به دور زمین حرکت می کند - همراه همیشگی آن. این زمین چگونه به دور خورشید حرکت می کند. و خورشید در حوالی مرکز کهکشان ما قرار دارد. و این روند جادویی بی پایان است.
و با آگاهی از تنفس خود ، به آگاهی از زندگی پیرامون خود می رسیم. هرچه بیشتر به آنچه ذهن به ما دیکته می کند اعتماد کنیم ، بیشتر از طبیعت دور می شویم. هرچه بیشتر دنیا را احساس کنیم ، فاصله بین خود و دنیا را بیشتر می کنیم. با آوردن نفس خود در یک ریتم با طبیعت ، هماهنگ سازی آن با طبیعت ، احساس خود را به عنوان بخشی از زمین ، بخشی از روند زندگی و مرگ آن به دست می آوریم.
با احساس نفس ، ضربان قلب ، حرکت خون از طریق رگها ، فرد به منبع این زندگی که در درون خودش است نزدیک می شود. او به کمال زندگی ، طبیعی بودن می رسد. به زیبایی و هماهنگی خصوصیات درونی و بیرونی می رسد که به او اجازه می دهد از توانایی های خود فراتر رود. انجام خودش - یک فرصت. فرصتی برای رشد پتانسیل خود ، آگاهی شما تا ارتفاعات بی پایان.